چقدر برایمان دانستن این موضوعات مهم است درحالی که دانستن اونها کمترین تاثیر را میتوانند در زندگی ما داشته باشند(نگفتم: کمترین تاثیری در زندگی ما ندارند) خوب اگه بسیاری از این "آیا میدانید"ها رو نمیدونید اصلا مهم نیست چون اگه مهم بودن حتما میدونستید
آیا واقعا درصد جهان 100 است یعنی در زمین ما هرچه را تبدیل کنیم مقداری از آن را از دست میدهیم اما آیا جهان بدون تلفات است البته درسته که به نظر این تلفات ما برای جهان هم هست هرچند ناچیز اما تلفاتی که ما در انجام کار میدهیم چون ماهم جزیی از کل هستی هستیم پس مقداری که تلف میشود برای جهان هم محسوب میشود و اینجوری به نظر بازدهی جهان دقیقا 100 نیست اما بحث اینه که تلفات فقط از دید ماست مثلا اگه لامپی را روشن کنیم برای لامپهای حبابی تلفات بالای 90% است اما از دید جهان مطلقا تلفاتی نبوده چون انرژیی تبدیل به نور و گرما و... شده پس از دید جهان تلفاتی نبوده، این فقط به کاربرد ونیاز ماست که تلفات فرض میکنیم یعنی به چیزی تبدیل شده که خواسته ما نیست اما از بین نرفته مثل اینکه در واکنش شیمیایی تبدیل راکتیوها چند ماده حانبی هم شکل میگیرد اونها چون بدرد ما نمیخورند پس ما اونها رو تلفات فرض میکنیم اما یک مساله هنوز مانده و اونم مقدار انرژی که صرف تغییر میشود پس چه! خوب بهرحال اون که دیگه به چیزی تبدیل نمیشود(واقعا نمیشود؟) من چیزی به ذهنم نمیرسد
چرا تبدیل میشود! آره مثلا اگر ما چوبی آتش بزنیم برای گرم کردن آب اولا مقداری انرژی از چوب به آب منتقل میشود وباقی آن نوع موادش تغییر میکند یعنی از چوب به خاکستر و... تبدیل میشود حتی اگر جرم باقی مانده کمتر از جرم اولیه شود این یعنی بخشی از جرم به انرژی دیگری تبدیل شده و تنها نوعی تبدیل است و نه حذف بخشی از چیزی این یعنی به هیچ وجه انرژیی از بین نمیرود خوب اگه اینجوری باشد یعنی فردا حداقل انرژی(درقالب جرم، انرژی و...) موجود از امروز کمتر نیست اما آیا ممکن است اضافه شود یعنی چیزی که نیست به هست تبدیل شود( یعنی فردا چیزی باشد که امروز اصلا نبوده حالا به هرشکلی وانرژیی)
حال چه انرژی، چه مکان ویا هر وجودی
اگر دنیا بیکران است آیا ممکن است به بینهایت هم مقداری اضافه شود درست است در ریاضی هر چیزی به اضافه بینهایت باز میشود بینهایت اما آیا این دو بینهایت یکی هستند اصلا بیان برابری بینهایت ها مفهومی دارد؟
بهر حال مساله اینه که همواره ما بایستی تلاش کنیم و پیش بریم و فکر نکنم که 3 ماه برا زبان وقت دارم بلکه یک روز، بله فقط یک روز که چند باری تکرار میشه
آره همین امروز تنها وقت من برای هر کاریه واگه امروز کاری نتونم بکنم دیگه هیچ وقت نمیتونم
اخطار!
طبق حقوق مولفین و مصنفین کلیه(اینجا منظوریکی از اعضای بدن نیست بلکه منظور "تمام یا همه" است) حقوق این برنامه محفوظ و...
حالا این تیزر رو کپی غیر مجاز هم هست!
من قانع شدم که درسته هر اتم اگر به اندازه یک ساختمان 5طبقه باشد کل مواد بکار رفته در آن به اندازه چند پشه نیست یعنی کل هسته(که شامل پروتون و نوترون است) به اندازه یک پشه و الکترونهای اطراف آن مثل چند پشه که دور این حجم خالی(به اندازه 5طبقه) میگردند و میدانیم در این حجم اصلا اونها کاملا قابل چشم پوشی است اما اینکه وقتی هر جسمی -که مسلما از اتم تشکیل شدهاند- که باشد باید ما قادر باشیم به راحتی از درون اون بگذریم چون هرچیزی که میبینیم مثلا یک ساختمان 5 طبقه، حجم واقعی آن نه آنقدری است که ما فکر میکنیم میبینیم بلکه در واقع چیزی درحدود چندتا مگس است اما میدانیم آن چیزی که مانع میشه ما از میان هر جسمی بگذریم داستان"فلفل..." است که درست است حجم واقعی اش تقریبا صفر است اما نیروی دافعه بین الکترونهاست که مانع میشه ما براحتی از هم بگذریم(البته من اینگونه فکر میکنم) تا اینجا حل
اما مساله من این است که اگر جسمی وجود خارجی نداشته باشد یا فوق العاده کوچک باشد آیا قابل دیدن با چشم هست؟ میبینیم که بیشترین قسمت هرکسی فضای خالیست پس چرا ما همدیگر را میبینیم حال آنکه میدانیم اگر به اندازه یک ساختمان5طبقه هم بودیم باز تقریبا همه اش فضای خالیست(باز هم بگذریم از یافته هایی که میگه هرالکترون درآن واحد میتواند بیش از یکجا باشد) راستی ما چطور همدیگر را میبینیم حال آنکه درواقع تقریبا ما باید کاملا نامریی میبودیم آیا این دید واقعیست و میشه به اون اعتماد کرد
اگر بگوییم چشم فقط الکترون وهسته(چون فقط از اینها تشکیل شده ایم) را میبیند پس نباید به این صورت مارا ببیند یا اگر بگوییم نه دیدن ما واقعی نیست ما فقط جسمی را میبینیم که از آن جسم به چشم ما نوری تابیده باشد اینجا باز میشه با همان نیروی دافعه، یعنی فکر کنیم نور وقتی به سمت جسمی میرود نه خود جسم که نیروهای آنهاست که نور را برمیگرداند حال آنکه خود نور هم همینگونه است و خود چشم هم. در کل نمیدانم دیدن چه معنایی دارد اصلا دیدن توسط چشم که آن هم کاملا توخالی مینماید چگونه است
آیا واقعا وقت ما هم طلاست یا نقره یا لااقل برنز
اصلا وقت ما چقدر ارزش داره؟ مثلا همین الان که من دارم از وقتم میذارم و اینجا مینویسم و این همه وقتای بیهوده که تلف میکنیم
میگن فرض کن روزی 8640دلار بهت بدن که اونو تو اون روز خرجش کنی البته هرروز اینو بدن ولی آخر شب به صفر برسه بگذریم
ماهم این ثانیه هارو هرروز داریم و هرروز کلی از اونو تلف میکنیم وهز مینالیم که وقتم تلف شد
چرا
چرا ما نمیخوایم از وقتمون بهتر استفاده کنیم
گاهی فکر میکردم که چرا اینقده این دخترا احمقاند که هی درگیر عشق میشن وهی شکست وبعدش هم گریه و ناله و بدوبیراه گفتن! چرا اینا عاقل نمیشن!
کلا بیشتر دخترای کم سن وسالی که وبلاگ دارن نصفش در زاری وافغان و باقیش هم یا میگن خوبه یعنی هنوز تو فاز شروع کارن یا اصلا معتقدن که این کارا بچه بازیه و هرکی دم از عشق وعاشقی بزنه زودی میکوبنش و.... این دسته آخر خودشون 2گروهند یکیشون تاحالا اونجوری که باید کسی بهشون ابرازعلاقه نکرده یا اونی که کرده اونی نبوده که اونا میخواستن وکسی رو تودلشون میخواستن که اون کس هم یا به اینا توجهی نداشته یا کلا تونخ یکی دیگه بود و 2ومین گروه اونایی ان که بعد شکست عشقی به زعم خودشون متنبه و عاقل شده اند ولی هیچوقت از قسمت اول زندگی عاشقانه و درنهایت شکست عشقی حرفی نمیزنن و مدعی ان که هیچوقت گیر اون نیافتادن
بهرحال من زمانهای زیادی درگیر این بودم که چرا اینجوریه واینا هی مینالن و ازاینکه یه پسرم بدم میومد که اینقده به جنس مقابل ظلم میکنیم
اما واقعیت اینه که این اتفاقا اولن یه زمان خاصیه که لازمه که یه جاهایی یه تجربه هایی کسب کنیم تازه این دخترا دیگه مثل گذشته نیستن وبیشتر این ناله شون اگه منصف باشن اشک تمساح است یعنی اینقدا که مینالن داستانشون سوزناک نبوده تازه همون وقتی هم کسی رو خیلی دوست داشتن یه 400،500 تایی هم زیر سر داشتن برا احتیاط واینا هم مثل پسرا دوستای جنس مخالفشون رده بندی داره حالا اگه اولی بپره دومی و سومی و...
من از دیدن فیلمهای بد متنفرم شاید دوست ندارم ببینم ولی بهرحال میبینم وخیلی هم میبینم زودم ارضا میشم بعدش پشیمون میشم ومیگم دیگه نگاه نمیکنم بعدش بازم روز بعد یا روزای بعد این قضیه تکرار میشه . . . این موضوع رو من بارها شنیدم یا تو نت خوندم یعنی چیزی تو همین حدود
این یعنی اعتیاد
حال بگذریم از این نوع اعتیاد، مساله من خود اعتیاده که هرکسی به چیزی معتاده ولی بیشتر اعتیادا کسی بهش زیاد توجه نمیکنه فقط کسی که مواد مصرف کنه معتاد نامیده میشه درحالی که اعتیادایی مشابه همانی که تعریف کردم شاید بیشتر خطرناکتر باشه وآسیب رسان اما چون بیشتر این موارد در تنهایی رخ میده وکسی هم زیاد یا نمیبینه یا توجه چندانی نمیکنه اما مساله درهمین بیتوجهی هم هست که چون قضیه چندان جدی گرفته نمیشه پس این دردها همچنان بی آنکه به فکر راه چاره باشیم همچنان از نسلی به نسل دیگری ادامه میابه وکماکان کسی هم به اینگونه اعتیادها نگاه عمیقی نداره
ماجوانامون رو اگه با یه غیرهمجنس ببنیم به شدت مواخذه میکنیم اما نمیدانیم که این موارد گذراست اما بحث اعتیاد به اینترنت، فیلمهای پورنو، بازیهای کامپیوتری و کلا تکنولوژی جدید واقعا معضلی است که واقعا هم دامنه داره و هم عمیق
کاش روزی کسی به فکر هدر رفتن فکر وجوانی مردم ما هم بیافتد
این فقط با ازدواج هم حل نمیشود باور کنید جایی میرسد که خانواده ها بعد تشکیل هم دسته جمعی به این اعتیادها گرایش پیدا میکنن وممکنه مردو زن همراه بچه هاشون سر اینکه نوبت کیه و کی دست چندم است که بازی میکند و... جدال کنند
این ذهن آدم چقدر عجیبه که با یکی دو ساعت اینورو اونور این همه تغییر میکنه زود میشه قانعش کرد یا گاهی به هیچ صراطی سازگار نیست یا یه همچین چیزی یهویی مثل اینکه کلی مواد آرامبخش توش ریختی گاهی هم چنان فوران میکنه که نمیدونی چیکارش کنی
این مساله زمان هم جالب که هرچه جثه ما بزرگتر باشد زمان برای ما کندتر میگذرد-علاوه بر تاثیر ارتفاع بر زمان- یعنی اگر هیکل ما به اندازه یک کوه مرتفع باشد ممکن است یک سال برای ما یک هفته یا یک روز بگذرد و البته با این دید(این مساله حجم وزمان علمی ثابت شده است ویک نظریه نیست) پس زندگی یک ساله ما برای حشرات ممکن است قرن ها باشد یعنی مورچه ای که ازدید ما یک ساعت وقت برای بردن یک دانه میکند ممکن است برای او چیزی قریب به یک سال باشد(البته من فرمول محاسبه اینرا نمیدانم)
اما زندگی ملکه اینها هم چندان خوش نیست که آرزوی داشتن یک چنین زندگیی را بکنیم یک موجود مفلوک دیگر که بدبختانه هم دردی هم ندارد البته میدانیم که هیچ کدام از اینها اصلا دردی را حس نمیکنند (از لحاظ روحی،یعنی اینکه نه به تنهایی،نه به مرگ و... فقط اگر صدمه جسمی درجنگ ببینند احتمالا به خودمیپیچند ودردی ازاین گونه رافقط میفهمند) امابهرترتیب زندگی خوبی ندارد این ملکه چون یه جسم گنده تر از بقیه که گاهی اصلا توان تکان خوردن هم ندارد فقط میخورد وتخم میکند که اگر تخم نکند بی مقدمه اورا تکه تکه میکنند بدون هیچ ترسی وحرفی، این ملکه کلا مثل یک کارخانه تولید مثل است وارزش واحترام دیگری ندارد
شاید هم تمام این اتفاقات مبنای دیوانگی سازنده اش رو داشته باشه شایدم میخواهد بداند که یعنی بر روی اینها آزماشاتی انجام میدهد که نتیجه اش را ببیند البته این با درنظرگرفتن آفریدگاری که تواناست اما آگاه از نتایج آن نیست آره این هم میشه
اما اگر آفریدگار اینقدر بزرگ است وجهانی به این بزرگی آفریده آیا توجهش به این قسمت پرت و واقعا پرت این جهان که واقعا نقطه ای هم در جهان محسوب نیمشویم هم از لحاظ مقدار وحجم و هم از لحاظ زمان
البته شاید بعدهای دیگری هست که مطرح تر از اینهاست که ما از درکش عاجزیم که دربرابر اونها فضا وزمان اصلا اهمیتی ندارد و با این میشود باور ادیان را برای امثال من که جیزی از منطق وعلم نمیدانم برای لحظاتی (تازمانی که آگاهی باز این مساله رازیرسوال ببرد) مارا قانع وجود آفریدگار آنها کند
اگرما آفردگاری داریم وبعدهایی هست که ما از آن غافلیم باید در گفته هایش یا رسول هایش اینهارو بیان میکرد ومارا آگاه میکرد وگرنه مرض که نداشت مارا درگمراهی محض قرار دهد
نمیدونم اگه برا موجوداتی مثل موریانه،زنبور عسل... که برای جفت گیری اوج میگیرند این همه موجود بالدار نر که میایند وفقط یکیش موفق میشود وجواز بازگشت می یابد البته همراه با ملکه اگه مابتوانیم مانع از خروج تعدادی از آنها از لانه هایشان بشویم در این موقع اینها وسایرین با اینها چه میکنند باید رفتارشون در این مواردی که خارج ازعرفشون هست بررسی کرد تا دید که آیا واقعا باهوش هستند یا فقط غریزه است که اونا پیش میبره پس اونوقت میتونیم بفهمیم که آنها واقعا پیشرفتی داشتند یا نه البته اگه بشه با این آزمایشات به درک بین اونها پی برد
نمیدونم اگه برا موجوداتی مثل موریانه،زنبور عسل... که برای جفت گیری اوج میگیرند این همه موجود بالدار نر که میایند وفقط یکیش موفق میشود وجواز بازگشت می یابد البته همراه با ملکه اگه مابتوانیم مانع از خروج تعدادی از آنها از لانه هایشان بشویم در این موقع اینها وسایرین با اینها چه میکنند باید رفتارشون در این مواردی که خارج ازعرفشون هست بررسی کرد تا دید که آیا واقعا باهوش هستند یا فقط غریزه است که اونا پیش میبره پس اونوقت میتونیم بفهمیم که آنها واقعا پیشرفتی داشتند یا نه البته اگه بشه با این آزمایشات به درک بین اونها پی برد
چطور میشه نبوغی داشت یا اونو بروز داد با این همه نگرانی که در ذهن ما راجع به حرف مردم قرار دادن تا میای تکون بخوری بحث حرف مردم پیش میاد تا میای کاری بکنی ترس از حرف مردم
این شبح پر از ترس مردم وحتما ما هم جزیی از اون مردم برای سایر آشناهامون هستیم لابد. این شبه واین ترس از این شبه تا کی میخواد همراه ماباشه ومانع کارمون درسته من میخوام اونو نادیده بگیرم اما باز تمام دروغهایی که از الان آماده میکنم یا همین تلاشها یا عدم تلاشها همین محرکها یا مانعها همه وهمه برا این دردیه که نه به مردم که شاید به نوع بزرگ شدن ما مرتبطه که بااحساس بیتوجهی ومهم نبودن پابه این دنیای سراسر توهم ودرد گذاشته ایم وهرچه کودکی دردناکتری داشتیم این شبه در ذهن ما بزرگتر وهرچه نادانتر این درد عمق بیشتری در درون ما. من اگر نگران حرف تو و تو و تو وتو نمیبودم، تو اگر نگران حرف من و او و او واو نبودی چقدر بهتر درکنار هم میتوانستیم زندگی کنیم
اما حس بودن من و سایرین مانع پیشرفت تو و این چرخه بیرحمانه از درون باورهای پوسیده ما را چنان درخت پیر بیحاصل جامعه مارا درهم فرو میریزد که گاهی موریانه وحشت خواب مارا هم دستخوش تغییر میکند
نمیدانم تا کی زنده ام یا زنده ای اما درد اینه که این جامعه بر پایه نادانی و وحشت وقدرت بی منطق، زر و زور و ز_ر هیچ احساس خوشایندی در بودن موقت ما بر روی کره خاکی ایجاد نمیکند