افکار نامنظم

در راه خدا را دیدم، مرا نشناخت!

افکار نامنظم

در راه خدا را دیدم، مرا نشناخت!

روانشناسی باربی

حالا روانشناسی مثلا اینکه چرا خانمها کفشهایی میپوشن با این هوا پاشنه

این برمیگرده به تاریخ ، به اجداد شاید چندصدهزارساله مون که زن یک کالا بود نه فقط زن که انسان یک کالا بود همین که یارو پسر دوس داشت و اگه دختر دار میشد ناراحت بود چرا

چون پسر مثل یک حیوان خوب یه مدت بهش میرسی بعدش میشه یه نیروی کار واست، یه نیروی جنگی، حامی ناموس و .... مهتر اینکه این حیوان دست آموز بعد مرگت هم بهت وفادار میمونه و اموالت رو میچرخونه یعنی یک گاو خیش-کش

اما دختر فقط مصرف کننده به نظر میرسید تازه ناموس هم هست باید مراقبش هم بود بعدش هم میدی میره همین

یه دودو تا24تای احمدی نژادی هم بکنی باز پسر به نفعه

خب حالا دختر به عنوان یک کالا باید مورد پذیرش بازار باشه اینجا اون دیگه یک مصرف کننده نیس که یک گاو شیرده است البته باید دید شیر هم میدهد یعنی توانایی زایش دارد قبلا که آزمایش نبود ببینن خون مرد و زن به هم میخورن و از این حرفها باید با چشم دیده میشد اما حس هم بود یعنی باید زنی را انتخاب میکردی که بتونه تولید مثل کنه و مخصوصا پسر زا . اینجا هرچی دختر جوانتر بود [اونوقتا تعریف نوجوان نداشتیم یا کودک بودی یا بزرگ این تعاریف جوان و نوجوان و میان سال و... همش کاملا جدیده] احتمال تولید بچه بیشتر بود و چشم یکی از این علائمه یعنی بطور نسبی انسان هرچی [مخصوصا زنها] سنشون بالاتر بره چشمهاشون هم کوچکتر میشه هم میره تو] بخاطر همین کسایی رو انتخاب میکردن [ چون کارت ملی نبود که بگه چندسالته] که چشایی درشتری داشته باشن بخاطر همین درشتی چشم همین الان هم یک ملاک زیبایی که اون زمانها یک ملاک جوانی بود از اون ور هم مادر زن ها بیکار ننشستن و دست به تقلب زدن و چشم هارو با سرمه سیاه تر وکشیده تر میکردن که دخترشون جوونتر به نظر بیاد البته بعضی جاهای هند اینو هم نمیپذیرفتن باید هندونه رو قبل خرید تست میکردن و تستش هم این بود که هر دختری که فکر میکرد به سن لازم رسیده و خواستگاری داشت از قبیله و روستا جدا میشد میرفت بیابان با یکی میخوابید بعد 9ماه میموند تا با یک بچه برگرده که یعنی بگه من تضمین شده ام و عروسی سر میگرفت. اما به ازای هر سه سانت پاشنه بیشتر باشه دو سانت پا کوچکتر دیده میشه اینم به دلیل تصور اینکه زن نباید مثل مرد محکم و قوی و مخصوصا بیرون رو باشه که زن گر رفت بیرون   گو مرد چادر بپوشد و این حرفها حتی پیرزن جادوگر با جارو یعنی تحرک! که تو چین یه زمانی رسم بود دختر بچه را تو بچگی پاهاشو میشکوندن و کج میبستن که تا آخر عمرش نتونه تند راه بره و این یک زن نمونه بود همون باربی با پاهای عقب مونده