افکار نامنظم

در راه خدا را دیدم، مرا نشناخت!

افکار نامنظم

در راه خدا را دیدم، مرا نشناخت!

نامه به دوست

[دوستی می خواست کمکم کنه و گفت سوالاتتو بفرست تا من هدایتت کنم این اولین نامه من به دوست بود گو اینکه هیچ جوابی بهم نداد و . . .]

از بهشت آنچه که من شنیدم

اینکه خدا بعد از اینکه انسان رو آفرید بعدش شیطان سجده نکرد و از بهشت بیرون انداخته شد بعدش هم خدا به آدم و حوا گفت که نباید از این سیب بخورید بعدها شیطان اومد و اونارو گول زد که بخورید (میگن این درخت آگاهی بوده که اینو نمیدونم تو اسلام هم چنین اعتقادی بوده یا نه)

........

اما ایراد این کار اینه که اینجا خدا مثل یک خدای واقعی رفتار نمیکنه! حالا چرا

اول اینکه اگه فرض کنیم این خونه یا اتاق همون بهشت باشه و خدا شیطان را از آن طرد کرده پس شیطان بعدا نمیتونسته برگرده و اونارو گول بزنه! مگه اینکه خدا یه نقاط کوری داشته باشه(یعنی یه جاهایی بوده مثل ورودیهای مخفی که این با آگاهی خدا بر همه چی تناقض داره یعنی اگه خدا هر لحظه بدونه هرچیزی کجاست پس مسلما میدونست شیطان قصد ورود داره و نمیذاشت بیاد تو تازه شیطان که هزارسال با خدا بوده بیشتر از ما اونو میشناخته مسلما میدونست که خدا نمیذاره بیاد بهشت یعنی یه راه مخفی نبوده که شیطان مخفی وارد بهشت بشه مگه اینکه خدا خودش هم میخواست شیطان بیاد و انسان رو گول بزنه!)

دوم اینکه اگه خدا از آینده خبر داشته باشه یعنی میدونست سرنوشت انسان چیه و حتی اینکه شیطان یه روزی بعد اخراجش میاد تو و آدم وحوا رو گول میزنه پس اینم نمیشه چون به تصور ما زندگی ما مثل فیلمیه که خدا تا آخرش میدونه چیه

اینجا این مساله هم هست خدا چون میدونست بعدها چه اتفاقی میافته پس میدونسته که انسان رو شیطان فریب میده و خدا هیچ اقدامی برای نجات انسان نکرده یعنی یه جورایی دوست داشته که انسان از بهشت بره بیرون فقط دنبال بهانه میگشته و اینم با قدرت خداوند سازگار نیست چون خدا نیازی به موقعیت و فرصت مناسب نیست چون کسانی که قدرتشون محدوده همواره به این چیزا فکر میکنند

و سوم هم اینکه خدا به اونا گفته از این درخت نخورید اگه بخورید از بهشت رانده میشوید اینم یه مساله ای که ذهنم رو درگیر کرده اینه که اگه بگیم خدا مهربان(مهربانتر از پدر و مادر) است بازم نمیشه

ببینید شما فرض کنید مادری هستید که یک جام پر زهر یا سم دارید و میذارید جلوی بچه هاتون و میگید ببینید بچه ها این خیلی خطرناکه اگه بخورید من میام دعواتون میکنم و از خونه می‌اندازمتون بیرون و بعدها بچه ها اونو میخورن

آیا به نظر شما اینجا بچه ها بیشتر مقصر بودن یا مادر؟ عقل من میگه اگه قراره کسی مجازات بشه اون شخص باید مادر باشه نه بچه ها چون درسته گفته ولی وقتی مادری که بزرگتر و مسلما عاقلتر و مهربانتر از بچه هاست اصلا نباید چیز چنین خطرناکی رو بذاره جلوی بچه ها

پس اگه قراره کسی مجازات بشه و از بهشت رونده بشه،اون نه انسان باید باشد! تا نظر شما چی باشه؟

(البته من اینجا بگم که ممکنه من داستانهای اینگونه رو خوب نخوندم یا اونجوری که باید داستانها کمی متفاوت به من رسیده باشه یا ممکنه که عدل خدا با عقل ما متفاوت باشه شایدم مساله دیگری هست که من نمیتونم درک کنم! بعدش هم سوالاتی از این قبیل تو ذهن من هست که جوابی براشون ندارم!)

ممنون که گوش دادید!

در آخر هم اگه این درخت واقعا درخت آگاهی بوده که خودش خودش رو نقض میکنه چون تا انسان از درخت آگاهی نخورده که درکی نداشته که تهدید و اخطار برای کسی که آگاهیی نداشته اصلا بی‌مورد و احمقانه است! البته اینو نمیدونم اعتقاد کدوم گروه مذهبیه اصلا در اسلام هم چنین چیزی مطرح بوده یا نه!