افکار نامنظم

در راه خدا را دیدم، مرا نشناخت!

افکار نامنظم

در راه خدا را دیدم، مرا نشناخت!

تعدد بی دلیل!

124000 پیامبر آن هم تنها در همین 10000سال که ادعا میکنند، یعنی در هرسال به طور متوسط 12-13پیامبر آمده!

یعنی هر ماه یک پیامبر نوظهور!

ما تنها اسم 20-30تا پیامبر[که همشون یهودی و یکی عرب که هم ریشه با عبری است] رو شنیدیم یعنی، موسی، عیسی، یعقوب، ابراهیم، اسحق و نوح ...!

حال از این زاویه نگاه کنیم اگر هر کدام حدود60سال زندگی میکردن و هرماه یک پیامبر جدید میومد پس تو طول عمرشون هم عصر با 720 پیامبر میشدن که در طی این چندهزار سال اخیر ما تعداد زیادی پیامبر درکتابهای دینی و تاریخی مشاهده نشده پس باید فرض کنیم که تمام اون پیامبرا در همون چندهزارسال اول اومدن یعنی شاید سالی حدود 20تا اومدن و هرکسی که عمر 60-70رو میکرد باید متوسط 1300 پیامبر را میدید یا لااقل در گوشه ای دیگر میبود!

یعنی اگر همین سه هزارسال تاریخ مکتوب ما باید حدود 40هزار پیامبر را میداشتیم که اسمش ثبت میشد و اگر تنها 2 درصد آنها ثبت میشدن باید ما یک لیست بلندبالای 1000پیامبر را میداشتیم!ازطرفی خدا تو این مدت هیچ پیامبر مشخصی برای قاره آمریکا، آفریقا، استرالی، اروپا و بخش عظیمی از آسیا نفرستاده و تنها خاورمیانه رو میخواسته بفرسته بهشت [البته توجه داریم که عیسی هم اروپایی نبوده و فقط دینش رفته اروپا و او هم عبری و یهودی بوده]

جالب اینه که خدا ظرف 10هزار سال هر ماه یک پیامبر جدید فرستاده یکهو تصمیم گرفته دیگه حتی تو هر هزار سال هم یکی نفرسته!

کاش . . .

کاش یک روزی همه بشر دست از این خرافات بردارد و بنشیند بگوید هیچ برتری وجود ندارد نه بین انسانها و نه بین ما و جهان پیرامون ما و بپذیرد که در برابر این جهان هستی چیز دندون گیری نیست که خدا زندگیشو ول کنه بچسبه به ما که چرا تو ذهنت زنا کردی یا چرا به کپل اون... نگاه کردی یا چرا یه تار موت بیرونه و از این قبیل افکار

کاش یک روزی به این برسیم که این نه نژاد و نه اشخاص خاص باعث برتری ماست بلکه تنها برتری ما به جهان پیرامون ما همان اندیشه و فکر است که میتونیم در کنار هم و با بهره بردن از آن برای بهتر زندگی کردن این عمر کوتاه رو در کنار هم خلق شدیم فارغ از همه رنگ ها و نژادها وزبانها و برای من یک ایرانی نه عرب پست است نه غیر عرب! برای من یک فارس نه ترک پست است نه لر نه کرد نه بلوچی! و برای من یک ترک نه کرد برابر با ترک وحشی است و نه فارسا لوس! و برای من یک کرد نه ترکها نادان و نه زبان فارسی فقط به درد کلام زیر پتو میخورد! و برای یک عرب، یک بلوچ، یک افغانی، یک اروپایی، یک امریکایی، یا هرجای دیگر هیچ تفاوتی نیست و همه انسانند و حق نفس کشیدن دارن بدون اینکه نیازی باشه من کورش را از خاک بیرون بکشم نه تو محمد و عیسی و موسی را و....

و برای خدا به این عظمت اصلا خوابیدن محمد با کنیز یکی از همسرانش آنقدرها مهم نیست که خودش را قاطی دعوای زن ‌ها بکنه و واسه زنها خط و نشون بکشه و از این قبیل کارا و اینکه در آخر این گناه شیطان نیست که ما کار اشتباهی میکنیم این ماییم چون کامل نیستیم تنبلی رو دوست داریم شهوت را هم، مقبولیت را و بخاطر آن حاضریم دست به دامان دروغ بشیم و حقیقت را بدزدیم و خانواده را دوست داریم وبخاطر دوست داشتن همراه با جهالت حاضریم برای آن هرکار ناشایستی مثل اختلاس، دزدی، قتل و... انجام دهیم و شیطان را خلق کرده‌ایم تا چوب اشتباهات مارا بخورد همین!

و کلام خود را از زبان خدا جاری میکنیم که معقولتر به نظر برسد همچنان که حین بحث دست به دامان دروغهایی میشویم که از خود میسازیم و به بزرگان نسبت میدهیم یا برداشت مخصوص خودمون رو از گفته های اونها بیان میکنیم

وجه تشابه و تناقض!


یهودیان قوم برگزیده بودن یعنی همه با هم، در اسلام فقط یه عده خاص‌ان! و درباور همه اونها انسان برگزیده و ارجع به همه چیز و مرکز و دلیل اصلی به وجود آمدن تمام هستی!

من فقط میتونم بگم الان میدونیم بیش از 2میلیارد کهکشان در جهان شناخته شده واز بین اونا کهکشان راه شیری در گوشه پرتی از این تعداد کهکشان قرار دارد و در این کهکشان هم بیش از 2میلیارد ستاره وجود داره که منظومه شمسی ما هم باز یکی از پرت ترین و از نظر اندازه هم خورشید چندان بزرگ نیست یعنی در برابر این ستاره ها نهایتا یه ستاره معمولیه

خوب زمین ما هم در این منظومه هم یه سیاره کاملا کوچکه که ما روش هستیم این از لحاظ اندازه( فقط به 2میلیارد در 2میلیارد توجه کنید) از لحاظ بعد زمانی هم اگر تصورکنی فقط از زمان بیگ بنگ(یا مه بانگ) اصلا کل طول عمر زمین چیزی نیست

پس این خدا این همه میلیاردها کهکشان(که همه اون کهکشانها تنها4% کل هستی شناخته شده رو تشکیل داده) و این همه میلیاردها سال نوری یه سیاره به این کوچکی و موجوداتی به این عمر ناچیز(و از دید عمر جهان تقریبا صفر) رو فکر نمیکنم همه رو بخاطر ما آفریده باشه تازه ممکنه تاوقتی که خورشید خاموش بشه و نسل انسان(البته اگه تا اونوقت این نسل از بین نرفته باشد) از بین ببره و بعد اون این همه هستی رو حتما بیهوده آفریده چون ممکنه حتی ما تا اونوقت هم نتونسته باشیم به اون کهکشانها(یا کشفیاتی که بعدا از جهان هستی به دست ما میرسد) قدم بگذاریم تازه فرض کنیم که قدم هم بگذاریم بجز اینکه بدونیم اونجا هم چه خبره یا از چی ساخته شده به چه درد ما میخورد(توجه کنید که اگه انسان روزی به همه کهکشانها بتونه سفر کنه به هر خانواده یه کهکشان میرسد و تازه این فقط یه قسمت ناچیز از جهانه که تابحال شناخته شده) و ما این چیزا یعنی داشتن یک کهکشان چه نیازی از مارو میتونه برآورده کنه

و بعد . . .

@خوب این سومین دینی است که راجع به اون حرف میزنم وباید دومین دین رسمی جهان باشد و مجموع این 3دین با مبنا ومرکزیت وزبان مشترک(عبری وعربی باهم و هچنان که فارسی هم با زبان هندی-اروپایی اشتراک دارد) پس این سه دین چرا در خودشان این همه جنگ و خشونت(که حتی با اینکه مبنای مشترکی دارند ولی خشونتهاشون بیشتر نسبت به همه تا دیگران) دارن و چرا همه ادعا میکنن برای سعادت بشر آمده اند حال آنکه تاریخ تنها خون و خونریزی از اینها به یاد داره تا سعادت یا هرچیز خوبی که اینا ادعا میکنن و چرا اونها این زندگی ملموس را از ما میگیرند تا به جهان نادیدنی مارو سوق بدن و اونجا رو خیلی بهتر از اینجا وکاملترین وبهترین رو اونجا میدونن اما خودشون تا میتونن به این دنیای خاکی چسبیده اند و فقط میخوان مارو بفرستن به جای خوشی وشادی وشادکامی! آیا این از مرامشونه یا قضیه یه چیز دیگه است!

و اما مسیحیت!


این هم داد صلح طلبی می‌زنن که چیز خدا رو هم جر دادن که آی همه بیان ببینن که پیامبر ما پسر خداست و چه و چه و چه! اما بعدش من نمیدونم تو جنایتی در این تاریخ2000ساله بوده که دست یاران پسر خدا در اون نبوده از جنگهای صلیبی گرفته تا تفتیش عقاید و مبارزه با علم و جنایاتی که درحمله به آفریقا (وبرده داری) و آمریکا وآسیا و استرالیا ودر اروپا که جنگ جهانی اول و دوم و کلی از این قسم جنایتهای کوچک و بزرگ! و همین الان هم که آمریکای مسیحی شده و اروپای مهد مسیحیت بگیر تا هرکجا که فکرت برسه، البته میشه اینجا این خرده رو گرفت که مسیحیت با خود مسیحیان تفاوت داره و جنایت مسیحیان رو نباید به حساب مسیحیت نوشت، بله در ظاهر باید پذیرفت اما اگر اعمال مسیحیان را ناشی از مسیحیت ندانیم پس هیچ عمل اونهارو نباید حاصل از مسیحی بودنشون دانست چه خوب جه بد! پس میماند یک اسم مسیح که چون خودش نیست و ماهم ندیدیمش و سالها قبل ما مرده پس کلا باید این دین(یاهردین دیگری) را پاک کرد و فقط گفت فقط یک تشابه اسمیه و نه بیشتر! پس دیگه نباید ادعای مسیحی بودن کنن چون میگن اگه طرف رو میخوای بشناسی ببین دوستاش و همفکراش چطور هستن! ماهم چون مسیح رو ندیدیم باید ببینیم فکر غالب طرفدارانش و توسعه دهندگان و پشتیبانان این دین و مذهب چطوری فکر میکنن؟ مگر نه اینکه نمود هردینی رو باید در طرفداران اون مذهب باید دید وگرنه ما نمودی از هر مذهب بجز آنچه حامیان آنها میگویند و باور دارند و در عمل اجرا میکنند نداریم خوب اگر مسیحیت و مسیحیان در کلامشان صلح و درکمرشان سلاحهای کشنده و در مغزشان اجرای فرامین خدا به وسیله قتل و جنایت و در اعمالشان خشونت وکشتار وغارت هست من یک ناظر چه میتوانم برداشت کنم از این مذهب سراسر مهر و عطوفت و یکرنگی! و اما اسلام . . . !

قوم برگزیده!


من نمیدونم اگه خدایی بود و قراربود قومی رو برگزیده کنه چرا از بین اونا یهودیهارو انتخاب کرده (البته منظورم تحقیر این قوم یا باور نیست) چون من اگه کسی رو میخواستم انتخاب کنم لااقل یه حسنی باید نسبت به بقیه داشت که برمیگزیدمش نه مثل جایزه آخرین نفر که تو بعضی مسابقه ها میدن برا مسخره بازی! فکر کنم خداهم این جایزه رو به یهودیها داد چون(طبق فیلم موسی و خوانده های قبلی‌ام) اینا هیچ نفعی برا خدا نداشتن مدتی که برده بودن تو مصر که خودشون هیچ کاری نمیکردن فقط منتظر بودن خدا ناجیشو بفرسته تا اونارو نجات بده بعدش هم که اینقده به موسی هی گفتن تو ناجی هستی که جوگیر شد و زد یکی رو کشت و بعدش هم تبعیدش کردن به سمت نیستی! بعدش هم که توهمش زد بالا و فکر کرد خداباهاش حرف زده شد ناجی قوم و کلا قوم باحالی بودن چون هروقت مشکلی پیش می‌اومد میگفتن این ناجی قلابیه و وقتی هم(البته توفیلم) باز خدا مساله شون رو حل میکرد بازبرمیگشتند باز روز از نو روزی از نو! یعنی این همه خدا بهشون پوان داد بعدش تا موسی زد به کوه ورفت یه40روزی اونجا باشه تا دیر کرد زدن تو خط بت پرستی و گوساله سامری رو ساخته و پرستش کردن(حال آنکه قبلا تو زمان بردگی اونا خدای نادیدنی رو میپرستیدند و بت پرست نبودن) وبعد دیدن این همه معجزه بجای اینکه کمی بیشتر به سمت خدا متمایل شن از اون ور پشت بام افتادن یعنی ازاونچه قبل دیدن معجزه بودن دورتر از خدا شدن تازه همین سامری که موسی رو فروخت وبارها حرفهای تحریک آمیز زد وبه اونا پشت کرد هیچکی نگفت بالا چشمت ابرویه و همینجوری بود مثل اینکه خدا از اون کلی حساب میبرد

کلا من نمیدونم یهودیت به چه کار خدا میایند که باید ما قبول کنیم اونا برگزیده هستن! بعدش مسیحیت . . .

@موسی و قومش!


من کتابهای یهودیان را نخوانده‌ام و اطلاعاتم درهمین حدی است که شماهم میدانید وامروز فیلمی درباره موسی دیدم، نمیدانم چقدر صحت دارد اما چون یهودیان قدرت فراوانی در همه جا دارند بعید به نظر می‌رسد این فیلم مخالف عقاید اونها باشد شاید اعتقاد کلی آنها در این فیلم هویدا باشد وتعدادی از ایراداتی  را که به ذهن من رسید تیتروار اشاره میکنم!

اول اینکه شاید همون بهتر می‌بود که موسی در کاخ می‌ماند و فرعون می‌شد آنوقت بیشتر می‌توانست به قوم خود خدمت کند که چنین نکرد! بعد هم در فیلم موسی فرار نکرد اخراج شد، تازه به احتمال زیاد جانشین فرعون می‌شد بعد هم دختری که قرار بود همسر فرعون آینده بشود که با موسی کامل رو هم ریخته بودند وهردو امید داشتند که موسی بعد مرگ فرعون بر تخت جلوس کند، بعدش هم اون تمشی.... دختران اون پیامبر(فکرکنم شعیب باشه) که موسی یکی از دخترانش رو گرفت هم اونقدا با حیا نبودند تازه 3تا دختر هم نداشت و7 تا بودند بعدش هم تو فیلم تو کف مرد بودند بدجوری!!! و اونجا اصلا اشاره ای به اینکه شعیب پیامبر است نشد فقط گفتند شیخ است! تازه تا موسی رسید کنار چاه که ما تو اسلام هی میگیم دختران شعیب باحیا بودند اونقدا هم نبودند اکثر دخترا داشتند روپای موسی آب میریختند و پایش را می‌شستند خلاصه کلا مساله شرعی داشتند! بعدش موسی اونقدا هم به خدای این قوم و قوم خودش ایمانی نداشت!

حالا بعد پیامبریش عصایش مار شد اما اژدها نشد اصلا هم دستش رو بغل خود نبرد که کف دستهاش نورانی بشه دیگه اینکه جادوگرا هم بهش ایمان نیاوردند یعنی کلا تو دین ما از داستان موسی خبری نبود مثل اینکه ما راجع به یه موسی دیگه شنیدیم ومعجزاتش هم به خون تبدیل کردن 7روزه آب نیل، بارش تگرگ 3روزه اونم سوزان، کشتن بچه های اول همه مصریها بجز اونایی که جلو در خونشون خون مالیده بودند مثل اینکه خدا وفرشته مرگ نمیدانست کی به کیه فقط اومده بود بکشه ولی نمیدونست خونه خداپرست وغیرخداپرست کدومه اما وقتی میرفت توخونه میدونست کی بچه اوله و اونو میکشت! یه عده هم وقتی موسی قراربود40روزه از کوه سینا یا تور(نمیدونم کدومش) برگرده یه کم تاخیر داشت اینا هم نه گذاشتن نه برداشتن گفتن ما که تا دیروز تو بدبختی ها بودیم واین همه معجزه که یکیش هم خشک شدن یه قسمت نیل بود واینجا هم اصلا توکتابای ما نوشته نشده بود که قبل از اینکه رود نیل بازشه خدا یه دیوار آتش ساخت و....

@دانشگاه خارجی:


جالبه ما هروقت بشنویم که بگن یارو از خارج مدرک گرفته ، این یعنی اینکه حتما اون آدم باسوادی  و باکلاسی هست و از این قبیل فکرها و اگه بگن که از آمریکا مدرک گرفته که دیگه آخر سواد و دانشه!

کتاب یه نویسنده مشهور آمریکایی رو داشتم میخوندم که اونم برای اینکه یه شخص رو مهم و باسواد نشون بده گفته بود .... و ]ایشان[ از دو دانشگاه خارجی هم فارغ التحصیل گشته بود، این مدرک خارجی برا همه مثل اینکه خیلی مهمه!

@بعد چهارم(6)

@نکته جالب دیگر اینکه تصور ما از زمان به عنوان بعدچهارم برای فضا، آیا عکس آن هم صادق است یعنی زمان با سه بعد(گذشته، حال، آینده) آیا میتوان فضا را بعد چهارمی برای زمان دانست

@بعد چهارم(5)

@البته برای یک حلزون که دنیارو یک بعدی میبیند بعد دوم برای او(یعنی زمان) همان حرکت بعد اول است، همچنانکه بعد سوم برای یک سگ یعنی حرکت دوبعد قابل فهم برای او، با این وصف احتمالا بعد چهارم هم برای ما حرکت سه بعد یاحجم است که امکان دارد این حرکت فقط تصور ما باشد مثل قضیه کره که سگ فکر میکند دوبعد است که مدام درحال حرکت است یعنی اگر موجودی تواناتر از ما باشد که 4بعدفضا یاهرنامی که دارد را بتواند ببیند او چیزی که ما زمان وحرکت مینامیم را یک بعد ثابت میداند و...

@بعد چهارم(4)

@درکی از لهیدگی!

اگه یه حلزون رو له کنی و بمیره آیاخودش یا سایر حلزونها درکی از له شدگی یا علت مرگ یا خود مرگ دارند؟ (البته اگه دارای هوش میبودند) یا حتی یک سگ که همه چیز رو دوبعدی میبینه اگه له بشه چی؟ له شدگی تقریبا در ذهن ما هرچیز سه بعدی رو به سمت دوبعدی سوق دادن یا نازک کردن یک بعد از سه بعد است تا به فرض محال تبدیل شدن به دوبعد مثلا!

آیا میشه تصور کرد که موجوداتی هستند که بیش از سه بعد دارند و اونها هم رو ما این کار کاهش بعد رو میتونن انجام بدن وما آیا درکی از آن داریم مثلا شاید گهگاهی احساس بدی از لحاظ روحی پیدا میکنیم این باشد که یک بعدما توسط یه 4بعدی خبیث تهدید شده(البته این بخش آخر رو چندان جدی نگفتم)

@بعد چهارم(3)

@میگن حلزون دنیارو یک بعدی میبینه یعنی همیشه یه خط راست رو میبینه و حرکت میکنه(واگه درکی از زمان داشته باشه دنیا رو کلا دوبعدی متصور میشه یعنی یه بعد طول یه بعد زمان) سگ دوبعدی میبینه یعنی همه چیز رو مثل یه عکس میبینه! جالبی این قضیه اینه که اگه ما یه صفحه کاغذ روبروش قرار بدیم و اون بخواد طرف دیگه اش رو ببینه و ما باگردش سر اون این صفحه رو بگردانیم که همواره روی صفحه رومشاهده میکنه، (اگه این حیوان هم درکی از زمان داشته باشه) حال فرض کنید بجای اینکار ما یه کره رو روبری سگ بگذاریم واین برای اون بازهم دوبعدی متصور میشه پس وقتی که بخواد پشت این کره(که از دید سگ تنها یک صفحه دوبعدی است) رو ببینه هرچی دور بزنه فکر میکنه این صفحه دوبعدی رو کسی داره حرکت میده دقیقا مثل حالت قبل براش میشه یعنی سگ یه کره سه بعدی در فضا رو دوبعدی در سطح میبینه که با زمان دایما درحال تغییر است یعنی دوبعد سطح به علاوه بعد زمان مساوی با سه بعد، درحالی که این کره درچشم ما سه بعدی است و البته بدون تغییر!

میخوام بگم چیزی که برای ما سع بعدی فرض میشه برا سگ دوبعد به علاوه یک بعد زمان است

شاید هم آنچه که در ذهن من سه بعد به اضافه یک بعد زمان میشود 4بعد که مثل حرکت هر جسمی میتونه فرض بشه، شاید اصلا حرکتی نباشه وتغییرزمانیی که برای ما ملموسه در واقع اصلا یک بعد دیگر فضای 4بعدی باشه که چون ما توانایی دید اونو نداریم پس اون رو سع بعد+یک بعد هم زمان!

@بعد چهارم(2)


از دید نقطه، خط، سطح و حجم به بعد چهارم فکر میکنیم اما از یه جانب دیگه(یعنی با قیاسی متفاوت) هم میشه اینطور گفت که نقطه رو چنین فرض کرده که واقعا وجود ندارد خط هم همینطور اما برای سطح دوبعدی میتوانیم سایه را مثال بزنیم برای سع بعدی یا حجم که بیشمار مثال داریم یعنی قابل فهمتر از بقیه است اما آیا 4بعدی نبایستی بدین ترتیب از سه بعدی هم واضحتر باشد فقط ما بهش شاید خوب فکر نکردیم یعنی سه بعدی هم واقعا چندان وجود ندارد آنچه که ما میبینیم و لمس میکنیم سه بعد به علاوه زمان است که در اصل 4بعدی است تا 3بعدی واقعی!

نقطه-خط-صفحه-حجم-... بعد چهارم! (1)

نقطه: اگر نقطه قابل تصور باشد آنگاه با بی‌نهایت نقطه شاید خطی ساخته شود یعنی میتوانیم بگوییم یک خط شامل بیشمار نقطه دریک راستاست یا خط واصل چند نقطه است منظورم این است با کشیدن خط میتوانیم چند نقطه را به هم وصل کنیم. خط به نقطه ختم می‌شود یعنی ابتدا وانتهای خط  نقطه است والبته بین این دو نقطه تماما نقطه های دیگر. خط دو یا چند نقطه را ازهم جدا میکند!

حال خط: خط متشکل از نقطه‌های درامتداد هم. خط انتهای هر سطحی مثل مثلث، مربع و...است. خط چندین سطح را ازهم جدا میکند. یک صفحه را می‌توان بیشمار خط در کنار هم در نظر گرفت. خط دو یا چند نقطه را از هم جدا میکند! سطح دو یا چندخط را از هم جدا میکند! خط عده زیادی نقاط جداازهم را به هم وصل می‌کند.برخورد دویا چند سطح خطی را میسازد

صفحه: صفحه متشکل از چند خط. هر حجمی به چند سطح محدود می‌شود. یا با چند سطح میتوان حجمی را ساخت. ازبی‌نهایت خط میتوان صفحه ساخت.

حجم: حجم از چند صفحه تشکیل میشود. برخورد دویا چند حجم احتمالا سطح است

4بعد: آیا میتوان با بیشمار حجم 4بعدی ساخت . . . یا از ترکیب دو یا چند4بعدی یه حجم ساخته میشود؟ یا 4بعدی جداکننده چند حجم است!....

تصور زیبایی


میدونید سختترین قضیه برای ما تصور زیبایی است یعنی ما میتوانیم زشتی یا نا زیبایی را تصور کنیم اما زیبایی را محدود، منظورم این است که ما میتوانیم هرچیزی را زشت تر از آنی که هست تصور کنیم اما زیباتر نه! نه اینکه الان من خودم یا این میز را نمیتوانم زیباتر از این که هست تصور کنم درواقع میگویم زیباتر از آنچه که در اطراف ما میبینیم

این در بیشتر فیلمها مخصوصا تخیلی کاملا مشهود است ما هروقت یه موجود فضایی را به تصویر میکشیم چون نمیتوانیم زیباتر از خود تصورش کنیم یا ناتوانی در تصور است یا در خودپسندی ما که فکر میکنیم ما زیباترین موجودات باید باشیم بهرحال هرموجود فضایی که تصور میکنیم همه اش نازیباتر از ما،شاید از نظر هوشی کمتر از ما و واقعا چهره آنها را به صورت یک انسان نابالغ از لحاظ طبیعی تصور میکنیم این علاوه برخودخواهی ذاتی ما انسانها نشون میده ما تصورزیبایی بیشتر از اینی که هست رو نداریم حتی فرشتگان وملایک راهم به صورت یک زن زیبا با لباس سفید نه چیزی بیشتراز آن اما از طرف دیگر شیاطین یا موجودات فضایی را زشتتر ازآنچه که درطبیعت دیده ایم مشاهده میکنیم این یعنی ما قدرت خلاقیت چهره پردازی زشتتر از آنچه واقعا درطبیعت مشاهده کرده ایم را داریم اما ازلحاظ زیبایی نه! خودشما تابحال شده فیلمهای آدم فضایی یاانسانهای اولیه را دیده اید که هیچکدام در زیبایی به پای زیبایی یک انسان زیبا نمیرسند حتی اگر بخواهیم بعضی را زیبا نشان دهیم چهره اش را به انسان نزدیک میکنیم ولی تابحال من ندیدم موجودی ساخته بشه که زیباتر از انسان باشد اما بیشمار کاراکتر دیده ام که زشتتر از آنچه واقعا چیزی میتواند باشد به تصویر کشیده شده اند

آیا ما از زیبا شناختی بهره ای نبردیم، البته این ممکن از به ضعف ما در دیدمون به جهان باشد که هرچی که به انسان شبیه تر باشد را زیباتر میدانیم

از طرف دیگر ما در فیلمهای تخیلی آینده همواره از موجوداتی بهره میگیریم که نیمی از جنس موجودات اولیه ونیمی با سلاح کنونی ما و آن را به موجودات فضایی نسبت میدهیم حال بگذریم که آنها را یا با اسکلت بندی شبیه انسان یا افسانه های گذشته مثل اژدها و... میبینیم