افکار نامنظم

در راه خدا را دیدم، مرا نشناخت!

افکار نامنظم

در راه خدا را دیدم، مرا نشناخت!

هرچیزی خالقی دارد

هرچیزی خالقی دارد پس جهان هستی هم خالقی دارد و آن را خدا مینامیم

خب این به ظاهر مشکلی نداره اما ما از یک پیش فرض به یک نتیجه رسیدیم خب پیش فرض را پذیرفته شده تصور کردیم اما مساله این است که چه کسی این را اثبات کرده

این شیوه با فرض درست بودن نتیجه به نوعی نتیجه را درست بدست آورده. ببینید بگذارید واضحتر بگویم این بخش اول را که قطعی در نظر گرفتیم اینه که هر چیزی خالقی دارد و میخواهیم اثبات کنیم پس جهان هم خالقی دارد! خب مساله خداناباورها هم این است که همین بخش اول را نمیپذیرند یا بسیاری در این شک دارند و چیزی که طرف مقابل باور ندارد یا شک دارد نباید به عنوان پیش فرض پذیرفته شده در نظر بگیریم. اگر ما بتوانیم همین بخش اول را ثابت کنیم که دیگه کسی برای بخش دوم دنبال دلیلی یا دنبال رد آن نیست. مساله همینه که از کجا میدانیم هرچیزی خالقی دارد این همان باور استقراییه که از جز به کل میرسیم که در علم چندان جایگاهی ندارد یعنی فقط بدرد پیش فرض میخورد و باید وقتی از این روش به نتیجه ای رسیدیم آن را استدلالی بحث کنیم